یکتا پرستی ابوطالب پیش از بعثت
1- توسل به پیامبر (ص) در طلب رحمت
پس از درگذشت عبدالمطلب، که حفاظت پیامبر بر عهده ابوطالب بود، بار دیگر خشکسالی عجیبی مکه و حومه آن را فرا گرفت قریش حضور عموی پیامبر رسیدند و از او درخواست نمودند که برای آنان رحمت بطلبد او برادرزاده خود را بیرون آورد که بسان خورشیدی بود که ابرهای سیاه، از اطراف آن کنار رفته باشد، و او را روی دست گرفت و پشت او را بر دیوار کعبه قرارداد، در حالی که با انگشت خود به او اشاره میکرد، مناجات خود را آغاز نمود و در آسمان لکه ابری وجود نداشت، ولی ناگهان دعای او مستجاب شد از کنار و گوشه، ابرهه گرد آمدند باران شدیدی منطقه را فرا گرفت، بیابانها و آبادیها از باران پر شد ابوطالب بعدها در قصیدهای که در مدح پیامبر سروده به این واقعه اشاره میکند و قصیده از قصائد معروف است که در کتابهای ادب و حدیث و تاریخ نقل شده است چنانکه میفرماید:
«و ابیض یستسقی الغمام بوجهه
ثمال ایتامی عصمه للارامل
سفید روئی که با چهرهنورانی او باران طلبیده میشود، پناهگاه یتیمان و سرپرست بیوه زنان است.»
وی این قصیده را موقعی که «بنیهاشم» همگی در شعب محصور بودند، سروده و در آن ایمان روشن خود را به پیامبر گرامی و آئین استوار او ابراز داشته است اگر در زندگی ابوطالب دلیل و گواهی برایمان او جز چنین «استسقائی» و شعری جز این قصده وجود نداشت کافی بود که اهل تحقیق، ایمان او را به پیامبر گرامی یک امر مسلم بگیرند.
2- زاهدی او را از تولد فرزندش علی آگاه میسازد.
یکی از افراد وارسته روزگار که به زهد و عبادت معروف بود، به ابوطالب گفت به من الهام شده است که به همین زودی از صلب تو فرزندی که ولی خدا میباشد، متولد میگردد، وقتی علی (ع) در کعبه دیده به جهان گشود او را در میان مردم از ولادت فرزند خود در خانه خدا مطلع ساخت، سپس ابوطالب وارد کعبه شد و از خدا درخواست کرد که او را در گزینش نام برای نوزاد کمک کند، هاتفی ند در داد و گفت:
«ان اسمه فی شامخ العلی
علی اشتق من العلی
«نام او از نام بلند (خداالعلی) گرفته شده و از آن مشتق میباشد و اسم او «علی» است.
3- برادر زاده را همراه خود به شام میبرد.
کاروان قریش عازم شام بود، و قرار بود ابوطالب نیز با آن کاروان برای امر بازرگانی به شام برود، تصمیم گرفته بود برادرزاده را در مکه نزد اقوام خود بگذارد، به هنگام حرکت کاروان اشگ در دیدگان برادرزاده حلقه زد و عواطف سرشار عمو را طوفانی ساخت، از این جهت ابوطالب ناچار شد که «محمد» را نیز همراه خود به شام ببرد، و رنج سفر با کودک دوازده ساله را، تحمل کند در این مسافرت ابوطالب از نزدیک احترام بیسابقه «راهب فصری» را از برادر زاده خود مشاهد کرد، راهب شام با کمال صراحت گفت او همان پیامبری است که حضرت مسیج و پیش از او موسی بن عمران از طلوع او خبر داده است اگر یهودیان او را شناسائی کنند به قتل میرسانند.
یک چنین گفتاری از یک راهب بیگانه درباره «محمد» مایه ایمان هر انسانی بی غرض میگردد تا چه رسد به ابوطالب که نسبت به برادرزاده خود سراسر عشق و اخلاص بود.
4- مورد اعتماد عبدالمطلب بود
از همه این مسائل صرف نظر کنیم تاریخ نگاران اتفاق نظر دارند که «عبدالمطلب» ابوطالب را کفیل پیامبر قرار داده بود آیا صحیح است که شخصیتی مانند عبدالمطلب که سرشار از توحید و اخلاص بود برادرزاده خود را که میدانست پیامبر آخرلزمان است به یک فرد مشرک و بتپرست بسپارد، و مردی را که سرانجام بتها را خواهد شکست در اختیار فردی بگذارد که در برابر بتها سجده و کرنش مینماید، عقل و خرد میگوید اگر خط مشترکی معنوی میان او و فرزندش ابوطالب وجود نداشت هرگز عزیز قریش را به چنین انسانی نمیسپرد.
ابوطالب در اشعار خود به چنین وصیت اشاره کرده و میگوید:
راعیت فیه قرابه موصوله
و حفظت فیه وصیة الاجداد
«درباره محمد پیوند خویشاوندی و سفارش نیاکان را رعایت کردم یعنی اگر درباره او جانبازی و فداکاری میکنم به خاطر سفارشی که از نیاکان درباره حفظ «محمد» به ما رسیده است».
این حوادث چهارگانه که همگی پیش از بعثت رخ داده به اضافه دیگر حوادثی که در این مقطع تحقق پذیرفته ما را به ایمان و اخلاص و یکتاپرستی ابوطالب رهبری میکند و شک و شبهه را از دلها میزداید اکنون وقت آن رسیده که به دلائل ایمان او به نبوت پیامبر گرامی پس از بعثت اشاره کنیم این دلائل به اندازهای فراوان است که نقل یک دهم آنها برای ما در این صفحات امکانپذیر نیست.
نقل از کتاب آیین نیاکان پیامبر اعظم (ص) ادامه دارد ...